لزوم گفتگو
شاید به جرأت بتوان گفت گفتگو یکی از ویژگیهای ذاتی و فطری هر انسانی است. نگاهی انسان را حیوان ناطق میداند. در این نگاه، بیان و گفتگو در تعریف انسان و شناخت از انسان آمده است. حتی در آیاتی از قرآن به جدال انسان با پروردگار در روز قیامت اشاره شده است. که این خود گواهی است بر فطری و ذاتی بودن گفتگو کردن در انسان.
اما کلمه گفتگو در چه مواردی به کار برده میشود؟ منطقیون، انواع گفتگو برای بیان یک مطلب و یا روشن شدن حقیقت را به برهان، جدل، مغالطه، شعر و خطابه تقسیم میکنند. از همینجا شعر و خطابه را کنار میگذاریم چرا که گفتگویی است یک جانبه و مورد بحث ما نیست. اما برهان، جدل و مغالطه، کلماتی آشنا در مناظرات و مباحثات هستند که در ادامه به آنها خواهیم پرداخت.
همواره انسان در هر مقامی و مکانی که قرار میگیرد، نظری خواهد داشت و برای اثبات نظر خود گفتگو میکند. هرگاه انسان نظری را مطرح میکند؛ با توجه به مقدار کنکاش فکری، که در آن موضوع داشته آن را درست میداند و برای اثبات آن میکوشد. اما این گفتگوها زمانی که با آفاتی چون تعصب، جهل و یا سطحی نگری همراه شوند، مشکل آفرین، خسته کننده و بی فایده به نظر خواهند رسید. ولی اینها دلیلی نخواهد بود بر عدم گفتگو، بلکه بایست تلاش کرد تا این آفات کاهش یابد تا گفتگو صحیح محقق شود. لزوم تشخیص و پیروی از حق یا بهترین نظر در هر موضوع علاوه بر فطری بودن، عقلی است.
بنابر آیه "فبشر عباد الذین یستمعون القول و یتبعون احسنه" تبعیت از قول احسن یا همان بهترین گفته، موجب سعادت و رستگاری است که به آن بشارت داده شده است. شنیده شدن تمامی نظرات و گفتهها مقدمه ی پیروی از بهترین گفته و نظر، عنوان شده است. سؤال اینجاست که چطور میتوان زمینه شنیده شدن تمامی نظرات را فراهم کرد؟
فضای عقلانی
شاید اولین نکته در زمینهسازی گفتوشنود، عقلانی بودن فضا و دور شدن از احساسات و عوامل حساسیت زا است. در فضایی احساسی و غیر عقلانی علاوه بر شنیده نشدن تمامی نظرات به دلیل هیجانات ناشی از احساسات، شرایط سنجش گفتهها و انتخاب بهترین نظر غیر ممکن میشود. مثال این آفت همان وضعیت پیش و پس از انتخابات سال 88 است که با تکیه بسیار زیاد عدهای بر احساسات مردم، عقلانیت فرو نشست و به جای بحث و گفتگو برای یافتن حق و نتیجه گیری معقول برای رسیدن به حقوق، فضا به سوی تخلیه هیجانات ناشی از احساسات مردمی کشیده شد. تا جایی که در دانشگاهی همچون دانشگاه صنعتی شریف، که میبایست شاخص عقلانیت باشد، توهین به مقدسات و به آتش کشیده شدن حسینیه دانشگاه در ایام محرم از فضای گفتوشنود سبقت گرفت.
تبیین مشترکات بحث
زمینههای گفتگو حول یک موضوع ما بین تمامی اشخاص میتواند شکل بگیرد. اما باید این را در نظر گرفت که مشترکات و اصول پذیرفته شده طرفین حول آن موضوع چیست؟ این امر جز با فراهم ساختن زمانی در ابتدای گفتگو برای شنیده شدن تمام و کمال نظرات طرفین حول آن موضوع ممکن نیست. مثلا زمانی که مبانی طرف مقابل درمورد اسلام، سکولاریسم است نمیتوان بر سر مسئله ولایت فقیه بحثی کرد بلکه باید بر موضوع حدود ورود اسلام به شئون زندگی انسانها گفتگو کرد. اگر چنین فرصتی فراهم شود، هم مشترکات برای یک گفتوشنود برهانی و بنای اصول مشترک فراهم میشود، هم نظرات غیرمشترک برای گفتگوی جدلی مشخص میگردد. ((برهان، استفاده از اصول مشترک برای رسیدن به نتیجهای واحد است. در حالی که جدل، فرض قرار دادن نظر غیرمشترک طرف مقابل برای رسیدن به یک تناقض در نظراتش است.))
جزء دیگری از اصول اولیه و مشترکات که باید تبیین شوند ولی متأسفانه در بیشتر موارد فراموش میشود، مسئلهی کلمات است. این کلمات هستند که یک گفتگو را شکل میدهند. تا زمانی که از یک کلمه یا عبارت معانی متفاوتی توسط طرفین برداشت شود، گفتگو به سختی مفهوم میشود. مثال این امر هم، برداشتهای مختلف از عبارت "خط امام(ره)" در دوران انتخابات سال 88 است. شاید پیش از تعیین اینکه چه کسی در خط امام(ره) است، باید ببینیم کنیم که خط امام(ره) چیست؟
با هم به سوی حق
یادمان باشد، هدف از گفتگو چه از لحاظ عقلی و چه نقلی، یافتن حق و یا بهترین ایده و تبعیت از آن است. اما در واقع تعصبها، موجب تلاش در راه اثبات حقانیت خود و نه پذیرش حق میشوند. اگر معیار بحث با طرف مقابل را یافتن حقانیت قرار دهیم با او به گونهای مباحثه میکنیم که گویی حقیقت را گم کرده و باید حق را به آن نشان داد. اینجا برخورد نه برخورد با یک دشمن یا حریف و یا رقیب بلکه برخورد با یک شریک در راه رسیدن به حق خواهد بود. گفتوشنودی با حفظ احترام طرفین و بدور از آفات گفتگوهای روزمره چون دروغ، تهمت، غیبت، شایعه و... نتیجه این نگاه است.
پر واضح است که با این نگاه، طعنه زدن، استهزاء، تمسخر و تحقیر در گفتوشنودها جایی نخواهد داشت. حتی یک شوخی ساده برای تلطیف فضا گاهی ممکن است فضای عقلانی را کمرنگ و غلظت احساسات و هیجانات را بالا ببرد. با این نگاه بهتر است در چنین شرایطی، این لطیفهها، با بیان اینکه شوخی و لطیفه است و به اصل گفتگو ربطی ندارد همراه شود تا از این اتفاق هم جلوگیری شود.
اعتراض داریم!
اما در مواقعی که یکی از طرفین حاضر به گفتگو نیست، چه باید کرد؟ چگونه باید اعتراض خود درمورد عدم گفتگو برای روشن شدن حق را اعلام کنیم؟ نامه دعوت به گفتگو، نامه سرگشاده، تجمع و ... از ابتدایی ترین راهحلهای این مسئله است. مثلا در مشکلات صنفی ابتدای سال تحصیلی با تجمع توانستیم طرف مقابل که مسئولین دانشگاه باشند را به میز گفتگو بنشانیم و پس از گفتگو به نتیجهای مشخص برسیم. در اینجا تجمع یعنی استفاده از احساسات و هیجانات جمعی برای متقاعد کردن طرف مقابل به لزوم گفتگو. اما اگر این تجمعات و اعتراضات در زمان گفتگو نیز ادامه پیدا کند، علاوه بر نتایجی که پیشتر درمورد احساسات ذکر شد، بدبینی و بدگمانی طرف نسبت به دلیل تجمع و اعتراض به آنها اضافه میشود، تا آنجا که گفتگو به نتیجه خاصی نینجامد.
در نهایت آنکه، برای زمینهسازی گفتوشنود بایست همه طرفین به الزامات یک گفتگوی صحیح عمل نموده و از آفات آن دوری نمایند. باشد که در کنار هم مسیر حق را یافته و از آن تبعیت کنیم تا مورد هدایت خدا قرار گرفته و از اولوالباب باشیم.
------------------------------------------------------------------------
متن منتشر شده از بنده در نشریه "تضارب" دانشگاه شریف شماره اول
برچسبها: اعتقادی